vasael.ir

کد خبر: ۸۱۸۵
تاریخ انتشار: ۰۴ ارديبهشت ۱۳۹۷ - ۱۶:۱۴ - 24 April 2018
کارآمدی فقه حکومتی/ بخش پایانی

نشست علمی| دستگاه فقاهت با استنباط احکام کلی نمی‌تواند مشکلات علوم انسانی را حل کند

وسائل- حجت الاسلام پیروزمند با اشاره به ضرورت ورود فقه به عرصه های اجتماعی گفت: دستگاه فقاهت به صرف اینکه یکسری احکام کلی را استنباط کند و در اختیار کارشناسان علوم انسانی قرار دهد، نمی تواند سرپرست گونه و حادثه ساز باشد که در این صورت انتظار اینکه تمدن سازی اسلامی اتفاق بیفتد و فقه در عرصه میدان عمل و مدیریت اجتماعی حضور پیدا کند، یک انتظار دور از دسترس و غیر منطقی خواهد بود.

به گزارش خبرنگار وسائل، نخستین نشست علمی«کارآمدی فقه حکومتی» با حضور حجت الاسلام علیرضا پیروزمند؛ قائم مقام فرهنگستان علوم اسلامی و دکتر عطاء الله رفیعی آتانی؛ رئیس دبیرخانه کنگره علوم انسانی-اسلامی، 30 فروردین 97 به همت پایگاه تخصصی فقه حکومتی وسائل در سالن کنفرانس خبرگزاری رسا برگزار شد که بخش دوم آن در اینجا قابل مشاهده است و بخش سوم و پایانی در ذیل تقدیم می گردد.

در ادامه نشست علیرضا داودی مدیر گروه فقه سیاست پایگاه تخصصی فقه حکومتی وسائل و دبیر علمی این نشست با طرح پرسشی از حجت الاسلام پیروزمند، گفت: در بحثی که مطرح کردید، تنها فقه حکومتی غیر منفعل و فعال را پاسخگو دانستید؛ از نگاه شما فقه حکومتی فعال چه ویژگی‌هایی دارد؟

تلاش فقها در زمینه پاسخگویی به مسائل اجتماعی مستحدثه

حجت الاسلام پیروزمند در پاسخ اظهار داشت: پیرو صحبت های اخیر آقای دکتر رفیعی که گفتند دست ما پر است و راهی را که تاکنون پیموده ایم درست بوده  است به منظور تجلیل از دستاوردهای مهم فقهی پس از انقلاب می گویم که فقهای ما در مواجهه با موضوعات اجتماعی یک تلاش ستودنی انجام داده اند که بسیار گسترده و پر حجم است.

عنوان پاسخگویی به مسائل مستحدثه عمدتا مربوط به همین دستاوردهای اجتماعی و غیر اجتماعی است که در محیط پیرامون ما و محیط تمدن غرب اتفاق افتاده است. فقهای معظم ما به ویژه پس از انقلاب عمدتا به این مسائل پاسخگو بوده اند و هیچ پرسشی را بی پاسخ نگذاشته اند.

تعریف فقه حکومتی منفعل

اما در پاسخ به شما باید بگویم که اگر علمای دین در هدایت جامعه و موضوعات اجتماعی حضور پیشینی نداشته باشند و همواره حضورشان پسینی باشد، در موضوع انفعال هستند.

حضور پسینی یعنی یک مرکزیت دیگری در دنیا در زمینه تمدن سازی، علم سازی، ابزار سازی، محصول سازی، تعریف سبک زندگی، تعریف نظامات اجتماعی، تکثیر و تنوع بخشی به رسانه ها و مسائلی از این دست پیشگامی کند و به دلیل ماهیت جهانی اینها را وارد کشورهای اسلامی و از جمله کشور ما می کنند.

از سوی دیگر مؤمنان به دلیل دیانت خود به فقها مراجعه می کنند و می گویند تکلیف ما را در این مسائل از نظر شریعت اسلام مشخص کنید. این یعنی انفعال.

عدم ورود در عرصه تمدن سازی حوزه را به انزوا می‌کشاند

البته تا زمانی که پیشگامی در تمدن سازی برای ما اتفاق نیفتد این انفعال وجود خواهد داشت؛ منتها باید سهم حوزه را به ویژه پس از انقلاب اسلامی در این عقب ماندگی تمدنی مشخص کنیم.

انقلاب اسلامی یک فرصت و استثنائی و بی نظیر تاریخی را در مقابل ما قرار داده است و آن امکان و ظرفیت ورود به تمدن سازی اسلامی است. حوزه ما اگر این مسأله فهم نکند، جدی نگیرد و به الزامات دانشی آن تن ندهد، این انفعال تشدید می شود و به مرحله ای می رسد که فقط بحث انفعال نخواهد بود بلکه بحث انزوا پیش می آید.

هشدار رهبر انقلاب نسبت به انزوای حوزه

رهبر معظم انقلاب چند سال پیش بحث تحول در حوزه را به صراحت مطرح فرموند و در جلسه ای که فضلای قم به خدمت ایشان رسیدند مثال تهدید آمیزی زدند و فرمودند که حوزه حلّه یک زمانی کیا و بیایی داشت اما اکنون اسمی از آن نیست.

ایشان در قالب این مثال می خواستند بگویند که ما خام نشویم و تصور نکنیم که چون الان حوزه قم بحمدلله و با تلاش فقهای معظم، محور و قطب فقاهت تشیع است، همینطور باقی خواهد ماند.

چرا انزوا پیش می آید؟ زیرا اکنون شاهد هستیم که غرب در مسیر تمدن سازی خود علی رغم بحران های عمیقی که با آن روبرو است؛ پوسته فریبنده تمدنش به صورت تصاعدی دارد رشد می کند.

فعال شدن حوزه علمیه در گرو فقه حکومتی است/ فقه حکومتی؛ فقه حادثه ساز

فعال شدن حوزه دقیقا به فقه حکومتی باز می گردد. فقه حکومتی به تعبیر استاد ما علامه منیرالدین حسینی، فقه حادثه ساز است نه منفعل از حوادث و رویدادها.

فقهی می تواند حادثه ساز باشد که قدرت سرپرستی دانش را داشته باشد و می تواند در نقطه کانونی مدیریت دانش بنشیند و مسائل دانش های پائیین دستی خود را هدایت کند.

بنده کلمه «هدایت» را با دقت به کار می برم؛ نمی گویم همه مسائل دانش ها پائیین دست خود را حل کند، قرار نیست همه مسائل را فقه حل کند اما باید توان هدایت همه مسائل را داشته باشد؛ اگر این هدایت باشد می توانیم به فقه امتداد تمدنی بدهیم.

آیا حوزه در رویارویی با تمدن غرب برای تمدن سازی فرصت آزمون و خطا دارد؟

در ادامه داودی با اشاره به اینکه تمدن غرب در حالی شکل گرفت که تمدن های دیگر جدای از هم بودند، گفت: در آن بستر دستاوردهای بشری نسبت به نیازها توزیع نمی شد و به همین دلیل غرب در مقیاس آزمون و خطای خود رقیبی نداشت.

دبیر علمی نشست افزود: در جامعه کنونی تمدن غربی به دلیل تسلط بر رسانه و امکانات بسیار دیگری که دارد، نظریات خود را در سطح جهان گسترش می دهد اما فقه به دلیل تأخیری که در ورود به بحث تمدن سازی و حکومت دارد، یکسری نیازهای جدیدی دارد که باید به آنها پاسخ بدهد و در این شرایط که دیگران در پاسخگویی هجمه می کنند، نمی تواند آزمون خطا کند بنابراین محدودیت بیشتری دارد؛ به نظر شما راه حل برون رفت از این وضعیت چیست؟

حجت الاسلام پیروزمند در پاسخ بیان داشت: چند نکته در این زمینه وجود دارد؛ اینکه گفتید تمدن غرب چون بی رقیب بود امکان آزمون خطا داشته است، قابل تأمل است.

تمدن سازی با وجود رقبای جدی ممکن است

حداقل در سده اخیر و بعد از حضور مارکسیست در بخشی از دنیا، تفکر سوسیالیستی قدرت تمدن سازی پیدا کرد و به حدی که نیمی از دنیا را گرفت. تقریبا هم آگاهانه به سوی این تفکر روی آوردند؛ آگاهانه به این معنا که همان موقع مرز محتوایی، مفهومی، جهتی، ساختاری و دانشی آنها با تمدن غرب معلوم بود.

آنها توانستند با محوریت بحث عدالت و تعریف و تبیینی که از آن ارئه کردند در مقابل آزادی فردی که شعار نظام های لیبرال دموکراسی است، قد علم کنند و تا یک مقطعی پیش بروند.

پس رقیب داشتند؛ حالا اینکه چرا تفکر لیبرال دموکراسی توانست فائق بیاید و تفکر سوسیالیستی نتوانست پیش برود، بحث دیگری دارد که در این فرصت نمی خواهیم به آن بپردازیم.

 

اینجا بخوانید: تمییز دادن موضوعات فردی و اجتماعی؛ پیش‌نیاز فهم فقه حکومتی

 

برای تمدن سازی باید به خود فرصت آزمون و خطا بدهیم

نکته دوم اینکه صرف نظر از فقه، آیا در فرآیند تمدن سازی نوین اسلامی ما فرصت آزمون و خطا داریم یا خیر؟ حتما داریم. البته این سخن شما که عقب ماندگی تاریخی داریم و باید به کار خود سرعت بدهیم و یا اینکه دشمن کمتر به ما فرصت می دهد، درست است.

اما اینکه با قاطعیت می گویم فرصت آزمون خطا داریم به این دلیل است که تمدن نوین اسلامی به یکباره متولد نمی شود، محصول تفکر جمعی است و قهرا باید به تدریج شکل بگیرد و نواقص آن را برطرف کرد.

بنابراین سعی و خطا کردن تا یک حدی قهری، جبری و الزامی است و باید خودمان این فرصت را به خود بدهیم؛ اگر قدمی برداشتیم و مجبور شدیم کمی به عقب باز گردیم، فکر نکنیم که دیگر این راه رفتنی نیست.

نکته سوم این است که در این میدان حکایت موضوع فقه با بسیاری از دانش های دیگر متفاوت است زیرا فقه حداقل 80 درصد اعتبار خود را از قدرت استناد به منابع دینی می گیرد نه از تجربه. اما اینکه فقه ما تا چه اندازه توانسته مسائل را حل کند به عوامل دیگری وابسته است که باید آنها را انجام دهیم.

آیا ضرورت اسلامی سازی علوم برای کارآمدسازی فقه حکومتی به منظور شناخت موضوعات احساس می شود؟

دبیر نشست با اشاره به سخنان دکتر رفیعی در بخش نخست، گفت: شما تأکید داشتید که موضوع هر علم باید در فلسفه اثبات شود سپس از بحث امر اجتماعی به عنوان پیش زمینه کارآمد سازی فقه حکومتی سخن گفتید؛ درست است که اثبات موضوع با فلسفه است اما این پرسش به ذهن می رسد که چگونه می شود خود موضوع را شناخت؟ آیا در اینجا ضرورت اسلامی سازی علوم برای کارآمدسازی فقه حکومتی احساس می شود؟

دکتر رفیعی در پاسخ ابراز داشت: البته مد نظر بنده مکتب فلسفی خاصی نیست اما جنس این پرسش ها به گونه ای پایه ای است که پیش از آن دیگر با پرسشی روبرو نیستیم. وقتی به این پرسش ها می رسیم هر اندازه که متدولوژی فلسفه یا این نوع مباحث ظرفیت دارد باید از آنها گذاره تولید کنیم.

گام دوم این است که باید امر اجتماعی را به تفصیل بشناسیم و این امر با پرسش های پایه ای که از فلسفه پاسخش را دریافت کرده ایم می توانیم به این مهم دست یابیم. یعنی پس از اینکه نحوه وجود موضوع را اثبات کردیم به سراغ عوارض آن می رویم.

جایگاه علوم انسانی و اجتماعی در روند اسلامی سازی علوم

در این زمینه ابتدا باید فروض پایه را فهرست کنیم و سپس باید بر اساس آن فروض به سراغ دانش بعدی برویم برای فهم تفصیلی عوارض موضوع؛ بنابراین در این مرحله یک لایه ای از علوم انسانی و اجتماعی با نگاه اسلامی، جای دارد.

این علوم انسانی و اجتماعی باید یک سری دانش هایی را فراهم کند که این دانش ها در اختیار فرآیند تفقه قرار بگیرد. البته کار در اینجا تمام نمی شود.

برای روشن شدن مطلب باید به این نکته اشاره کنم که مفاهیمی مثل هدایت، تربیت، رشد، پیشرفت، انحطاط، کمال و سعادت، گویا ترازهای هستند در ذهن ما که با آنها همه چیز را اندازه گیری می کنیم.

موضوع تفقه، تحول گرا است

دستگاه ذهنی ما غرق در این مفاهیم و آموزه ها است؛ وقتی ما به دنبال اینها هستیم یعنی دنبال فقهی هستیم که غایاتی دارد. مجموع این نوع واژگانی که می توانند از سنخ غایات فقه باشند یک مفروض هستی شناختی دارند.

مفروض اینها این است که گویی موضوع تفقه یک موضوع متحولی است؛ اگر موضوع ایستایی بود، دیگر بحث هدایت مطرح نمی شد، موضوعاتی همچون تربیت و پیشرفت وزن پیدا نمی کرد.

اگر قبول داریم که آن امر اجتماعی یک امر متحولی است در اینصورت باید برای حل مسائل به آن لوازم آن تن دهیم. یکی از لوازم آن، این است که زندگی اجتماعی بیش از اینکه پیش بینی و یا تجربه شود؛ باید ساخته شود.

تفقه یعنی کار فعال برای ساختن آینده جامعه

اگر برای ساختن آینده جامعه کار فعالی نکنید اساسا در حال تفقه نیستید زیرا بر اساس موضوع روز حرف نمی زنید. موضوعات همواره سیال و در حال تحول است. بنابراین اگر شما بخواهید مطالعه اجتماعی کنید و خروجی آن را به روش تجربی بگیرد و به دست فقیه برسانید تا او بخواهد به این موضوع بپردازد، موضوع تغییر کرده است.

بنابراین باید همت خود را برای ساختن جامعه بگذاریم؛ فقه و فقیه نباید معطل این بمانند که ببینند در این روزگار چه خبر است؛ نمی خواهم بگویم اصلا نباید به شرایط موجود نظر داشت بلکه عرضم این است که رویکرد فقه اساسا نگاهی ارزشی، هنجاری و ساختنی است.

مرحوم علامه جعفری می فرمود که اگر از همه خصوصیات انسان بگذرم نمی توانم از این بگذرم که انسان همواره در حال شدن و تحول است. ایشان در جلد 1 تفسیر نهج البلاغه می گوید که دین یعنی برنامه ای برای تکامل، در این نگاه آینده زندگی اجتماعی ساختنی است.

 

اینجا بخوانید:تبیین دیدگاه علامه و امام خمینی درباره فقه حکومتی

 

ادعای ترسیم برنامه زندگی اجتماعی بر اساس تجربه، نوعی کلاهبرداری است

آنهایی که می گویند ما به روش تجربی زندگی اجتماعی را مطالعه و مسائل آن را حل می کنیم، در اصل دارند سر ما را کلاه می گذارند؛ زیرا با تئوری های خود امر اجتماعی زندگی خود را برای ما بازتولید می کنند. وقتی شما تئوری های آنها را مبنای سیاست گذاری و برنامه ریزی در جامعه قرار می دهید، یعنی امر اجتماعی خود را به رنگ و لباس امر اجتماعی آنها در می آورید.

بنابراین علوم اجتماعی و انسانی دارند کار دین را انجام می دهند؛ ظاهرش این است که دارند واقعیت را تبیین می کنند اما در اصل دارند برنامه تحولی خود را رقم می زنند.

به نظر بنده باید موضوع علوم اجتماعی و انسانی را تبیین تحول امر اجتماعی قرار دهیم تا اطلاعات زیادی را در اختیار ما قرار دهد تا فقیه که نقش هدایت این فرآیند را دارد، از دانش کافی برخوردار شود.

فقه برای ارئه برنامه تحولی باید از متن اجتماع سر درآورد

آیا می توان با این نحو زندگی علمی و فقهی، این اتفاق بیفتد؟! لازمه این حرف این است که فقه آن برنامه عملی است که از متن عمل سر در می آورد یعنی شما نمی توانید در متن اجتماع نباشید و بخواهید برای تحول آن برنامه بدهید.

رابطه فقیه و جامعه مانند رابطه استاد و شاگرد در گذشته است؛ گویی که جامعه شاگرد او است و او در حالی که به شاگرد خود کار را یاد می دهد، کارها را نیز درست می کند.

حوزه ای که از اجتماع دور باشد نمی‌تواند برای جامعه برنامه بدهد

روایت داریم که «العلم استفهام العمل»یعنی علم محصول پرسش عمل است؛ شما باید در متن عمل باشید تا بتوایند علم را بدست آورید. بنابراین فقاهت، فقه و حوزه ایزوله شده از زندگی، نمی تواند برای زندگی ای که تمام هویت آن امر اجتماعی متغیر و متنوع است، برنامه ارائه کند. 

شما اگر تغییر را اصل گرفتید باید تفاوت جوامع را بپذیرد با این فرض چطور می شود یک نفر در قم بنشیند و برای همه عالم و آدم برنامه تکاملی ارائه دهد؟!

مهم ترین استدلال کلامی که برای ضرورت فقه داریم این است که فقه و کار ویژه های آن از لوازم منطقی توحید ربوبیت الهی است. جوهر ربوبیت این است که این تغییر باید با معلمی خواند صورت بگیرد.

اگر فرض کنیم که این امر وجودی است یعنی این تغییر جوهری، وجودی و ذاتی است. همه اینها به ما می گوید که ما زمانی می توانیم از یک فقه حکومتی کارآمد سخن بگوییم که حکومت مظهر ربوبیت الهی باشد و بتواند معرکه تجسم بخشی تربیت الهی باشد. یعنی بتواند همه عالم را به مدرسه ای برای رشد و تربیت انسان ها تبدیل کند.

فقه ظرفیت ارائه برنامه تکاملی برای همه عالم دارد

فقه ما این ظرفیت را دارد؛ همین آموزه معمولی فقهی را در نظر بگیرید که وقتی مرجعی فوت می کند دیگر حرف هایش معتبر نیست، این یعنی بحث تحول را ما به جد مفروض گرفته ایم. زیرا ممکن است از فردا اتفاقاتی بیفتد که آن مرجع فقید در جریان آنها نخواهد بود.

این سیالیت که مربوط به ذات زندگی اجتماعی به عنوان موضوع فقه حکومتی است، اقتضا می کند که استاد دائما سر صحنه کلاس زندگی اجتماعی حضور داشته باشد و دائما تولید گذاره کند.

این فضایی که فقه ما دارد که تمام ربوبیت را به عبودیت تفسیر کرد؛ البته «اَلْعُبودِیَّةُ کُنْهُهَا الرُّبوبِیَّةُ» عبودیت جلوه ربوبیت است. اما این فضا سبب شد، نگاهی که نسبت رابطه عبد و مولا در تجریه تاریخی ما وجود داشت، در ادبیات فقهی ما سایه بیندازد. ای کاش جهت گیری ادبیات فقهی ما به سمت ربوبیت باز می گشت.

مربی قرار است که برای تحول و تکامل زندگی اجتماعی برنامه بدهد در اینجا امامت ظرفیت و زیبایی های خود را نشان می دهد و لزوم امامت را هم خوب خواهیم فهمید.

تجربه قبلی بشر هرچه که باشد غیر از آینده است؛ اگر آینده ساختنی است نمی توانیم آن را به دست جهل بسپریم بلکه حتما باید این آینده به دست علم باشد، علمی که گویی تا پایان این ماجرا را چشیده است.

برقراری ارتباط با سایر علوم لازمه حضور فعال فقه در عرصه اجتماعی است

داودی دبیر علمی نشست در جمع بندی بحث، گفت: لازمه حضور پیشینی فقیه در جامعه این است که فقیه جدای از تخصص خود ارتباط قوی ای با سایر علوم داشته باشد تا بتواند جامعه را درک کند صرفا با فهم فقهی به جامعه نگاه نکند؛ به نظر می رسد اینجا پل ارتباطی اسلامی سازی علوم است برای فقه حادثه ساز، نظر شما در این زمینه چیست؟

حجت الاسلام پیروزمند ناظر به این پرسش دبیر نشست، اظهار داشت: اگر فقه بخواهد سرپرست گونه و حادثه ساز باشد یکی صحنه هایی که باید در آن حضور داشته باشد، عرصه علوم اجتماعی است.

اگر سرپرستی توسط فقه نسبت به علوم انسانی واقع نشود انتظار اینکه تمدن سازی اسلامی اتفاق بیفتد و فقه در عرصه میدان عمل و مدیریت اجتماعی حضور پیدا کند، یک انتظار دور از دسترس و غیر منطقی خواهد بود. به این علت که علوم اجتماعی ابزار شناخت و تصرف اجتماعی هستند و نمی توانیم طریقیت این علوم را نادیده بگیریم.

حوزه در تولید علوم انسانی نباید جای دانشگاه بنشیند

نکته بعد اینکه این هدایت و سرپرستی که فقه نسبت به علوم قرار است انجام دهد به چه معنا است؟ این اندیشه که فقه را باید آن قدر فربه کرد که جای این علوم را بگیرد قابل دفاع نیست بنابراین بنده این نظریه را تقویت نمی کنم که حوزه های علمیه در تولید علوم انسانی باید جای دانشگاه بنشینند. ممکن است برخی از مصوبات حوزه و تلقی ها این امر را تأیید کند.

میان فقه و حوزه علوم انسانی تفاوت و اختلاف مرتبه وجود دارد؛ بنابراین این علوم نباید توسط فقیه تولید فقیهانه بشوند. اما باید نقش سرپرستی فقه اتفاق بیفتد و این سرپرست در عرصه علم باید تا آخر بالا سر کار باشد.

دستگاه فقاهت با استنباط احکام کلی نمی‌تواند مشکلات علوم انسانی را حل کند

یعنی دانش کابردی و نظریه های متغیری که معطوف به مسائل جاری جامعه، نه امر استنباطی و نه مأموریت فقیه است. اما باید در عین حال با سرپرستی فقهی اتفاق بیفتد.

دستگاه فقاهت به صرف اینکه یک احکام کلی را استنباط کند و در اختیار کارشناسان عالم علوم انسانی قرار بدهد، نمی تواند چنین سرپرستی ای را به انجام دهد و این کار نتیجه بخش نخواهد بود.

تأسیس نهاد واحد علم؛ نخستین گام در مسیر تحول علوم انسانی

دکتر رفیعی آتانی نیز در پایان به جمع بندی سخنان خود پرداخت، گفت: ما در فضایی گفت و گو می کنیم که تجربه خاصی داریم. حوزه علمیه و دانشگاه ما مسیری را در زمینه فقه و حوزه علوم انسانی و اجتماعی طی کرده اند.

به نظر می آید که نباید کار را در فضای این تجربه منحصر کرد بلکه باید به همه اجازه دهیم که در یک فضای گفت و گویی و تولید علم این مسیر ادامه پیدا کند. نخستین گامی که باید در این عرصه برداشته شود تأسیس یک نهاد واحد علم است.

اجازه بدهیم که همه نهادهای علمی و همه پیرامون این مسأله دانش تولید کنند و همه تجربیات بشری را نیز در دستگاه خود ببینیم اما چارچوب کلی، فروض پایه و مبانی عام را از دیگران قرض نگیریم و اجازه آزمون و خطا به خود بدهیم.

اگر بخواهیم این تفکیک ها و تقسیم بندی های موجود را به محکمی به رسمیت بشناسیم، در آینده نه چندان دور موضوع این تفکیک ها به دلیل تغییر امر اجتماعی موضوع خود را از دست بدهند. این مهم را بپذیرم و خود را در مسیر رشد و پیشرفت قرار بدهیم./ف

تهیه و تنظیم: حسین فلاح مراد

ارسال نظر
نام:
ایمیل:
* نظر:
آخرین اخبار
اوقات شرعی
۲۲ / ۰۲ /۱۴۰۳
قم
اذان صبح
۰۴:۲۹:۲۹
طلوع افتاب
۰۶:۰۶:۱۹
اذان ظهر
۱۳:۰۳:۲۳
غروب آفتاب
۱۹:۵۹:۴۲
اذان مغرب
۲۰:۱۸:۱۳